فردوسی در یک نگاه 


امروزه هر ایرانی میهن دوست، به دو چیز افتخار میکند:ایرانی بودن و زبان فارسی.

اگر فردوسی نبود ، این هر دو یا نبود و یا اگر بود چیزی دیگر بود که معلوم نیست

چقدر جای افتخار داشت.


حکیم ابوالقاسم فردوسی پدید آورنده ی شاهنامه، زمانی کتاب عظیم خویش را به

نظم درآورد که موجودیّت زبان و فرهنگ ایران از هر سو مورد تاخت و تاز تازیان بیابان

گرد و بی بهره از شرم و دانش قرار گرفته بود.


فردوسی با درک نیاز زمانه خود، سرگذشت قوم ایرانی را که به فراموشی سپرده

شده بود به زبان شیرین و شیوای فارسی با استادی تمام به نظم درآورد و فرهنگ

و قومیّت ایرانی را از خطر سقوط و زوال نجات داد. گردآوری داستان ها و تنظیم و

تدوین و نظم این کتاب بیشتر از سی سال طول کشید.


روزی که فردوسی به این کار مهم روی آورد تقریبأ یک موی سپید هم بر سر و روی

او پیدا نبود و زمانی که آن را با سرافرازی به پایان برد برف پیری بر سر و رویش فرو

نشسته و وجود او را در خود گرفته بود.


امروز ما افتخار می کنیم که همه ایرانی هستیم و هر کجا که هستیم با زبان

شیرین و پرشکوه فارسی سخن می گوییم. سعدی شیرین سخن، حافظ راز دان،

مولانای عارف  و دهها شاعر و نویسنده ی خوش نام ایرانی همه از سرچشمه ی

زبانی سیراب و سرشار شده اند که فردوسی بنای استوار آن را پیش از آنان پی

افکنده بود.


شاهنامه فردوسی علاوه برآنکه یک دوره ی تاریخ پرشکوه ایران را از آغاز تا روزگار

حمله تازیان به ایران ، در سینه خود جای داده، تمام آرزوها، دغدغه ها و گوشه

هایی از زندگی انسان ایرانی را نیز در خودش بازتاب داده است.


هنوز هم پس از هزار سال مردم فارسی زبان ایران، دانایی و توانایی را با هم همراه

می بینند و در مقام ستایش از دانش این اشعار بلند فردوسی را روی جلد کتاب ها

می نویسند که:

توانا بود هرکه دانا بود        ز دانش دل پیر برنا بود


و با صدای بلند به نو آموزان خود یادآور می شوند که:


ز دانش به اندر جهان هیچ نیست     تن مرده و جان نادان یکیست